دل♥ـآرام

        از وقتی موش موشیِ عمه بدنیا اومده خونه شده قطب جنوب! آخه ایشون گرمایین و در حالی که از سر و صورت ما قندیل آویزونه ! در آرامش کامللللللللل، در سرما لالا می فرماین. یه بار که جقله در خوابِ شیرین   تشریف داشتن محضِ کودک آزاری اسپیلتو خاموش کردم دیدم بعدِ یکی دو دقیقه صدایِ گریه یا به نوعی فریادِ اعتراضشون بلند شد خخخخخخخخخ   بعلهههه من یه همچین مردم آزاریم     جدیدن یکی از فانتزیام اینه که: وقتی جقله ی عمه خوابه اسپیلتو خاموش کنم، بشینم کنارش و ثانیه شماری کن...

            ...

            ...

          از اونجایی که فسقلیِ عمه صُب تا شب در خواااااااااب تشریف دارن مامانشون برا بیدار کردن و شیر دادنش مکافاتی دارهههههههه چون مثل باباشون یه خوابالوی خوش خوابــــه که اگه کنارشون توپ و تانکم بترکه از خواب پا نمیشن!!! یا اگه دنیا رو آب ببره این پدر و دخترو خواب می بره!! والاااااااااااااا دروغم چیـــه؟؟؟! از اونجایی که اگه دیر به دیر شیر بخوره ، ضعیف و بی حال میشه برای همین مامانِ جقله برا بیدار کردن و شیر خوروندنش به راه های زیادی متوسل میشه از جمله خیس کردن صورتش با آب!!  امّاااااااااااااا...

              ...

        همه ی ما طبق گفته ی خانوم دکتر إنصافی 8م تیر منتظر بدنیا اومدن یه فرشته بودیم. فرشته ای که اولین نوه ی خونواده مون میشه و اولین نتیجه و نبیره ی پسری؛ امّااااااااااا از اونجایی که برادرزاده به عمّش میرررره!! دلآرام کوچولوی ما هم مثل عمشون عجول بودن و برای اومدن به این دنیا زیادی عجله کردن و ساعت 3/5 صبح روز پنج شنبه 21خرداد در بیمارستان فاطمه زهرا زمینی شدنننننننن   هولاااااااااااااااااا  هولاااااااااااااااااااااااا که همه ی ما رو از جمله مامانش سوپرایززززززززززز کردن یعنی 18 روز زودتر از ان...